، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

آذین زندگی ما

هفتمین بهار

                             سلام و صد سلام به عشق بابایی  خدایا زمان در گذر است... و مخلوقات در تغییر و سال جدید در شرف حلول و به ناچار تغییر تغییر تغییر... دخترم ! پس برایت آرزومندم که زندگیت به بهترین ها تغییر کند...! عیدت مبارک همه ی وجودم  ...
10 ارديبهشت 1396

پنجمین بهار

  سلام " سلام به بهار... سلام به زیباترین فصل خدا و سلام به تو دخترم" به تو که بهارم هستی .  در کنار تو بودن  همه ی سال برام بهاره" نفس بابایی  گل شیرین زبونم " وقتی که هستی دیگه نیازی به گل و گلدون گذاشتن نیست چون تو آذینم هستی و زینت بخش  زندگیم .... آرزو دارم که  نگاه پاک معصومت هیچ وقت خیس نگردد و لبخند پاک کودکی هرگز از لبانت نقش  نبندد. پنجمین بهارت مبارک خورشید زندگیم  " امیدوارم سالیان سال به خوشی و خوشبختی دور هم باشیم و تو هر سال شادتر از سال قبل "دخترنازم  {دلنوشته ی بابا علیرضا} ...
12 فروردين 1394

ماجرای سیزده بدر

و اما سیزده بدرت ساعت 7:30 حرکت کردیم به طرف منطقه ی ییلاقی دهبکری" وسط راه بارش باران شروع شد و چه زیبا بود......... بابا و داداشی مشغول توپ بازی و جمع کردن چوب برای آتیش شدن من هم شدم اسکیمو"  تو هم همش تو چادر بودی از ترس آتیش و مورچه ها .  میگفتیم بیا بیرون  بازی کن  میگفتی نه مورچه هست نمیام .آخه عزیزم مورچه که ترس نداره . از دست این مورچه های بدجنس چی بگم که نگذاشتن دخملمون سیزده رو درست و حسابی بدر کنه . به هر مکافاتی بودچند تا عکس ازت انداختم .       سبزی زمین رو با آبی آسمون به نیت همه ی آرزوهای قشنگت به هم گره میزنم "می...
20 فروردين 1393

چهارمین بهار

   بهار بهترین بهانه برای آغاز و                                           آغاز بهترین بهانه برای زیستن است     بهانه ی قشنگ من برای زندگی "....آغاز بهار بر تو مبارک   سلام بانوی کوچک من !   در آغاز سال جدید به مانند یک مادر عاشق میخواهم برایت دعا کنم و   از خدا بخواهم تو را همیشه برایم نگه دارد سالم و تندرست.   عزیزم یه بهار دیگه هم از راه رسید و شد چه...
15 فروردين 1393
1