، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

آذین زندگی ما

دختر بلبل زبون من

1392/12/2 20:48
نویسنده : مامان مهتاب
1,044 بازدید
اشتراک گذاری

 ملوسی من ! تازگی ها حرفای گنده  زیاد میزنی وقتی اینطوری حرف میزنی آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ که

دلم میخواد اول بچلونمت بعد قورتت بدم هی میبوسمت. بلدی چطوری حرصم در بیاری ها!دختره

پرزبون من
 

 

 

ازت میپرسم چرا بیحالی ؟چرا اینطوری حرف میزنی ؟میگی آخه چونکه بخاطر اینکه مریضم

 

چند روز پیش که بابایی آماده شده بود بره سرکار بهم گفتی مامان جان من یه آرزو کردم

گفتم بگو گفتی آرزو کردم بابا نره سر کار پیشم بمونه

 

تا میبینی بابا میخواد نماز بخونه  میگی قبول باشی ایشاله  بابا جونی

 

جای پولهای تو خونه رو خوب یاد گرفتی دستم گرفتی گفتی بیا ببین پول زیاد داریم چرا میگی نداریم.

دو هفته ی پیش دل درد  گرفتی و مریض شدی میگفتی مامان جان تو دلم داره می جوشه

پای تلویزیون چنان با دقت به برنامه ها نگاه میکنی بعد میگی چرا این موشه گفت تو..................مگه نمیدونه باید بگه شما؟خیلی بی ابده .       

      

 

 

چند روزیه که پیله شدی به انگشتای دستت هی از منو و بابا میپرسی چرا این انگشت ازون یکی بزرگتره ؟چرا ازون یکی کوچیکتره 

 

 

نشسته بودم پای نت یه دفعه گفتی مامان جان بنویس دبلو...........دبلو...........کام

ای جونم هممون از خنده ریسه رفتیم آخه یهویی گفتی منظورت دبلیودبلیوبود 

 

ومن متحیرم ازاین هوش و ذکاوت  تو!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)