با اتاقت بیگانه ای
هر وقت میخوای با اسباب بازی هات بازی کنی میگی مامان جان لفطا برو وسایلمو بیار میخوام بازی کنم میگم دخترم برو تو اتاق خودت میگی نه اونجا هلویا(هیولا)هست نمیرم .واقعا موندم چیکار کنم ؟کی ترسوندتت. از همه چیز میخوای سر دربیاری اتاق آرین "کابینت آشپزخونه "وسایل بابا "جدیدا هم لباس برای بنده نگذاشتی ولی چرا با اتاقت عجین نشدی .کلا باهاش قهری........تو برعکس داداشی اون زیادی به اتاقش وابسته ست و تو ...دیروز دست بابا رو گرفتی که بری عروسکاتو بیاری یه دفه گفتی بیا ازم عکس بگیر تموم که شد گفتی حالا بریم بیرون دیگه.
اینم ازین !هیچی دیگه
برای بچه هاتم که خیلی ارزش قائلی .مخصوصا این کچل واون نارنجی. بهشون غذا میدی "حموم میبری "میخوابونیشون وقت بیرون رفتنم اول اینارو میذاری تو ماشین.
یه بار داشتم عجله ای میرفتم آشپزخونه پام اومد روی بچه ت جیغغغغغغغغغغغغغغغ و گریه مامان پی تلبیت بچه م کشتی .
و عاشق دوچرخه سواری