آغاز سفرها
سلام همه ی وجودم
دیگه خانوم شدی ومیتونیم به مسافرت بریم .اولین سفر ت به جنوب بود البته بابایی خیلی هوس دریا
کرده بود .هنوز دو ماهت کامل نشده بود .سه روز اونجا کلی حال و هوای هممون رو عوض کرد
قربونت برم تو همش جوجو میخوردی و میخوابیدی خیلی دخمل خوبی بودی .
واما ماجرای دومین سفر
دومین مسافرتت زمانی بود که نه ماهه شدی اول به پابوسی امام رضا رفتیم چهار روز موندیم وبعد
عازم گلستان شدیم شش روز در شمال موندیم فریدونکنار" نمک آبرود چالوس"گیلان "نوشهر و........
البته قرار نبود خونه خاله ت {همدان }بریم ولی یک دفعه تصمیم مون عوض شد .
وقتی ساعت هشت شب رسیدیم همدان و خاله جونی دیدت کلی تعجب کرد چون آخرین بار بیست
روزه بودی که دیدت .ساینا هم کلی ذوق زده شده بود میگفت وای خاله دخترت چه زود بزرگ شد.
تو و ساینا
بندر زیبای ترکمن
فریدونکنار "من آرین آذین
اینا رو باش
داداشت که البته شناگر قابلی هم هست