عروسک من
اول از همه به نام خدای مهربون شروع میکنم دخترم "چون خدا تو رو به من داده .
سلام عروسکم" خوبی نانازم
عاشقانه هایم را اینجا برایت مینویسم تا مبادا خاطراتم به غارت برود امیدوارم ذهنم یاری کند
همه ی گذشته را به تصویر بکشم .
اوایل دی ماه 88 بود که متوجه شدم موجودی لطیف آروم آروم داره تو وجودم شکل میگیره
وخدای بزرگم این لیاقت رو به من داد تا برای بار دوم طعم شیریم مادر شدن رو بچشم.
بهارم ! به آغوش مامانی خوش اومدی
بالاخره گیره ی نافت افتاد وراحت شدی
کودک دلبندم "
آسوده بخواب که فرشتگان را گفته ام از گهواره ات دور شوند تا ترنم لطیفشان تو را
بیدار نکند.
من ترانه های آرام لالایی را آهسته برایت زمزمه خواهم کرد و شیره ی جانم را
قطره قطره در کامت خواهم ریخت
و بیدار خواهم ماند تا تو به خواب ناز بری و من نفس های کوتاه تو را در تمام طول
شب خواهم شنید.
کپلک من "