، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

آذین زندگی ما

آغاز سفرها

  سلام همه ی وجودم دیگه خانوم شدی ومیتونیم به مسافرت بریم .اولین سفر ت به جنوب بود البته بابایی خیلی هوس دریا کرده بود .هنوز دو ماهت کامل نشده بود .سه روز اونجا کلی حال و هوای هممون رو عوض کرد قربونت برم تو همش جوجو میخوردی و میخوابیدی خیلی دخمل خوبی بودی .                  واما ماجرای دومین  سفر دومین مسافرتت زمانی بود که نه  ماهه شدی اول به پابوسی امام رضا رفتیم چهار روز موندیم وبعد عازم گلستان شدیم شش روز در شمال موندیم فریدونکنار" نمک آبرود چالوس"گیلان "نوشهر و........ البته قرار نبود خونه خاله ت {ه...
25 آذر 1392

عروسک من

اول از همه به نام خدای مهربون شروع میکنم دخترم "چون خدا تو رو به من داده . سلام عروسکم" خوبی نانازم  عاشقانه هایم را اینجا برایت مینویسم تا مبادا خاطراتم به غارت برود امیدوارم ذهنم یاری کند همه ی گذشته را به تصویر بکشم . اوایل دی ماه 88 بود که متوجه شدم موجودی لطیف آروم آروم داره  تو وجودم شکل میگیره وخدای بزرگم این لیاقت رو به من داد تا برای بار دوم طعم شیریم مادر شدن رو بچشم.                                       &n...
20 آذر 1392