، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

آذین زندگی ما

شیرین بیان من !

 سلام قند عسلم خوبی مادر "                          الان ساعت دقیقا 16 هستش  تازه به خواب ناز رفتی و منم موقعیت رو برای گذاشتن پست جدید مناسب دیدم. دو شب پیش مینا جون اینا اومده بودن خونه مون "   بعد از کلی بازی کردن یک مرتبه از اتاقت اومدی بیرون  گفتی مامان مگه من کلاس ششم  نیستم ؟ گفتم نه " گفتی چرا هستم ولی یگانه یکتا الکی میگن ما دو سال  بزرگتریم . حالا ول کن قضیه  نیستی اونا میگن ما بزرگتریم تو میگی نخیر من بزرگتر شما هستم منظورت اینه که  از اونا بزرگتری . نمیدونم چرا جدیدا احساس میکنی از همه بزر...
14 آذر 1393

آرامش زندگی ام

  آرامش زندگی ام چی قشنگ تر از ......؟؟ تو رو دوست داشتن  تو رو بوسیدن  کنار تو نفس کشیدن  کنار تو خوابیدن  کنار تو بیدار شدن  لمس دستان تو نگاه به چشمان تو  چه آرامشی داره این زندگی    فقط در کنار تو دخترم   ...
24 آبان 1393

عزاداریت قبول

                                                      بعد از کلی خیره شدن به عکس گفتی مامان خیلی دلم برا امام حسین میسوزه                                                         ...
24 آبان 1393

چهارمین تولد

   تولدت   آذین   زندگی ام   باد                                                                                                                     ...
21 مهر 1393
2282 12 23 ادامه مطلب

ما اومدیم

سلام دوستای نازنینم امیدوارم که خوب خوب باشید  .از همه تون عذر میخوام ازینکه نتونستم کامنتای با محبتتون رو جواب بدم.ایشااله ازین به بعد همیشه در خدمتتون هستم . خیلی دوستون دارم.   و اما یه سلام جانانه به جیگر مامانی  ! عزیزم بالاخره بعد از کلی این پا اون پا کردن تصمیم قطعی رو گرفتیم و خونه رو فروختیم دل کندن از خونه ای که توش  بزرگ شدی  ذره ذره قد کشیدی خیلی برامون سخت بود"هفت سال خاطره ی ریز و درشت ....... ولی در عوض یه خونه بهتر خریدیم با متراژ بزرگتر و البته جای قشنگتر " بخاطر اینکه تو خونه ی جدید مستاجر بود و  قرارداد هم داشت متاسفانه نتونستیم به خونه ی خودمون بریم برا مدت چند ماه ی...
23 تير 1393
1285 11 27 ادامه مطلب

سفر نامه تابستانی

سلام به روی زیباتر از ماه گل دختری خودم  "خوبی مادر؟ .   به لطف خدای مهربون دوباره  فرصتی پیش اومد تا بتونیم یه  آب و هوایی عوض کنیم و به مسافرت بریم  . اینبار تصمیم گرفتیم به استان سرسبز لرستان بریم .  البته این سفر با سفرهای قبلی مون  فرق داشت چون مینا جون و دوقلوهاش و عموجون هم  با ما بودن. سفر دو هفته ای  ما اینطور شروع شد:  دوشنبه 5خرداد ساعت دو ظهر حرکت کردیم  شب  رسیدیم یزد . روز بعد یه گشتی تو شهر زدیم   و شب حرکت کردیم به سمت اصفهان زیبا "چند روز اونجا بودیم ولی صد حیف که زاینده رود رو خشک دیدیم. ...
21 خرداد 1393

فسقلی خاله اومده پیش آذین

      همش  میگی  خیلی  میعا د  دوست  دارم آخ  قربونش  برم  الایا (الهی)     در فکر جدا کردن گل از شاخه "که  بدی به من : بیا مامان برات گل آوردم   دیگه بسه میخوام بازی کنم ...
3 خرداد 1393